بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند
بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند

بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند

(ت)(و)


"متون"

جمع مکسر متن نیست

"من" است

که "تو" را در آغوش گرفته است...



(ه)(و)(ا)(ی)(د)(و)(ن)(ف)(ر)(ه)



""هــوای دو نــفره""


نـه ابــر مـیخواهد

نـه بــاران

نـه یـک بــعد از ظــهر پایــیزی!!!


فــقط کــافیست

حـواسمان بـه هـــم بـاشد.....




یه احساسی عجیبی دیگه میخوام


یه احساسی عجیبی دیگه میخوام

همون رو که قلبم میگه میخوام

یه صبح دیگه و یه حال تازه

یه رویایی که آرامش بیاره

یه احساس عجیبه دیگه میخوام

که پیداشه میون اشک چشمام

دلم میخواد روی ابرو بشینم

تا دنیا رو از این بهتر ببینم

خدایا قلب من پیش تو گیره 

کنار تو همه چی بینظیره

میتونم غصه رو از هم بپاشم

میتونم عاشق خورشید باشم

کنار تو همه چی خوب میشه

میتونم عاشقت باشم همیشه

دلم قرصه به خورشید و به ماهت

دلم قرصه به گرمای نگاهت....

عاشقتم خدا

این خود بی انصافیست...


این خود بی انصافیست!!

که....


نه دستانش را گرفته باشی

نه از عشق در نگاهش تب کرده باشی

بی خبر...خاموش...


اینگونه دل داده باشی!



ڊنىٱ ڈڹێٵ بىٲېڹډ


دنیا دنیا بیایند و بروند

تو نمی شوند


مڹ:

یڪ لبخندت

یڪ حرفت

یڪ نگاهت را

بہ تمام دنیا نمیدهم و

 

با قلبم


(م)(ی)(ا)(ی)(ی)



                    گفتند از هرچـــه بترسی به ســـــرت می آید 

من اگـــر از تو بترسم به سرم می آیـــی    

دو فنجان قهوه سفارش می دهم و بی محابا دست های تو را می گیرم..


 راحت باش! هیچ کس ما را نخواهد دید...

 

اینجا کافه خیال من است...


شاید سهم هم نشویم

شاید سهم هم نشویم

شاید"قسمت"کارِ خودش را بکند

"دل"بدهیم "تن"ندهد

من اما کاری با این حرف ها ندارم جانا!

من جز یک "تو"

نه چیزی میشنوم 

نه میبینم

و نه میدانم قسمت چیست...!

میخواهم سخت در آغوشت جان بدهم؛

یادم برود سهم هم نیستیم

خدارا چه دیده ای!

شاید قسمت دلش به حالمان سوخت...

ما هم"قسمت"هم شدیم!



(ع)(ش)(ق)



واقعاً عاشِقشى؟

وٓقتى خوندیش یِه اِسم اومٓد تو ذهنِت 

مگه نه؟

عِشق یعنى همین... :)



م‍ ‍ن‍ ‍ ک‍ ‍ه‍ ‍ خ‍ ‍و د م‍ ‍ ر ا گ‍ ‍م‍ ‍ ک‍ ‍ر د ه‍ ‍ ا م‍ ‍


من که خودم را گم کرده ام

گم کرده ام تا در تنهایی خودم 

بسوزم و بسازم

اما

تو چگونه آدرس این دل و فکرِ خسته ی مرا

پیدا میکنی و

بی اجازه وارد فکروخیالم میشوی...



د و س‍ ‍ت‍ ‍ د ا ر م‍ ‍


.

         دوستت دارم ...!

    مثلِ اولین حسِ گرمِ ....

        لمسِ دستانت ....


         هم آنقدر آرام ....

     هم آنقدر شرمگین ....

     و هم آنقدر پر شور ....


      من تو را تا به ابد ؛؛؛؛ 

     هم آنقدر بی نظیر  ....


 دوست خواهم داشت ....!!!





تو را تمام تو را ...

.


تو را....!!!! 

تمامی تو را...!!!!

نگاه مهربانت را....!!!!! 

غرورنهفته درصدایت را...!!!! 

 خستگی هایت را....!!!!! 

 همه را در امن ترین جای دلم جای می دهم

و هرصبح سرک می کشم به این دارایی عزیز،،،، 

وشبها هوشیار ونگهبان به خواب می روم،،، 

و اگرکسی بپرسد شغلت چیست؟؟؟؟؟

پاسخ میدهم ؛

         خزانه دار یک

                  "عشق مهربان"






اصلاً ربطی 

به دلتنگی های پی در پی

ام ندارد

اما همین که به هر بهانه ای 

شانه های تو را 

و دستهای پر از مهر تو را

کم می آورم 

یعنی بی نهایت دوستت دارم...!!









✨ #خــوشبخٺے اینـہ ڪہ هـمہ چـیزٺ

پـیش یـہ نفر باشـہ 

✨دلــٺ ، فـڪرٺ ، نـگاهـٺ ...



راست گفتی سهراب من هم درتردیدم

من دراین عرصه آغشته به بغض

لب خندان دیدم

چشم گریان دیدم

گریه کردم امابارهاخندیدم

رمزبیداری راپشت بیخوابی این ثانیه هافهمیدم

من به دل های زمین مشکوکم

باید کسی باشد 

که عطرش حواس جمعه را پرت کند 

که صدایش ساعتِ ایستاده را بخواباند 

و دستانش تقویم را قلقلک بدهد 

باید کسی باشد 

که ریاضی حالی اش نشود 

فلسفه نفهمد

تاریخ را چال کند

و به منطق قهقهه بزند 

باید کسی باشد 

که مرا به مختصاتش گره بزند

باید کسی که توئی

بیایی و رفتنت را پشت گوشت بیندازی...





پاییز را دوست دارم

برای وقت هایی

که کنارت هستم و

دلتنگت میشوم...!

همان وقت ها 

که بی اختیار خودم را در آغوشت جای میدهم؛

دستانت را دورِ بودنم حلقه میکنی

قربان صدقه ی احساساتم میروی

و من زیرکانه،

سرما را بهانه میکنم

تا مبادا بفهمی که

دوست داشتنت چه بر سرم آورده!



وقتی عاشق میشوی         

همه ی دنیایت محدود میشود در یک نفر

در نگاهش

در صدایش

و چه خوشبختم

منی که دنیایم خلاصه شده در "تو"

تویی که "بودنت" جبران همه ی نداشته هایم است