گاهی دلت می خواهد...
دنج ترین گوشه دنیا بشینی و...
با خیال راحت دلتنگی هایت را پهن کنی...
دوستت دارم ها را فریاد بزنی...
برای کسی که قرار نیست
هیچوقت بفهمد که دوستش داری ...
جمعه دلبـر میخواهد
دو فنجان چای میخواهد
اندکی مکث و بعد
"دوستت دارم"های فراوان
همین است که زل میزنیم به پنجره
و چای از دهان میافتد
نداریم.. نیست.. که دلگیریم ...
وقتی میبینی که من افسردهام،
نباید بگذری... سکوت کنی؛ یا فقط همدردی کنی!
بنا کنندهی شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟...
یک قطرهایم که میچکیم در تنِ کویر
و تمام میشویم.
دوست داشتن چیزی شبیهبه گم شدنه
توی یه آدمِ دیگه
حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی
عمیقتر گم میشی
یه جاهایی دیگه نمیدونی
برای خودت داری زندگی میکنی
یا برای اون
روزهای تابستان
بر شنهای ساحل دراز میکشم
و فکر کردن به تو را تمرین میکنم
اگر به دریا بگویم
وقتی به تو فکر میکنم
چه احساسی به او دارم
ساحلش را رها میکند
صدفهایش
ماهیهایش را رها میکند
و دنبالم راه میافتد