بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند
بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند

بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند

شاید سهم هم نشویم

شاید سهم هم نشویم

شاید"قسمت"کارِ خودش را بکند

"دل"بدهیم "تن"ندهد

من اما کاری با این حرف ها ندارم جانا!

من جز یک "تو"

نه چیزی میشنوم 

نه میبینم

و نه میدانم قسمت چیست...!

میخواهم سخت در آغوشت جان بدهم؛

یادم برود سهم هم نیستیم

خدارا چه دیده ای!

شاید قسمت دلش به حالمان سوخت...

ما هم"قسمت"هم شدیم!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.