بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند
بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند

بی قرارم مثل شاهنامه ای که هرشب صدای گریه سهراب بیدارش میکند

دلتنگی




کنار خاطرات تو سامان گرفته ام

حسی شبیه بارش باران گرفته ام


سخت است بدون تو بودن،خودت که میدانی

به خاطر تو این گونه آسان گرفته ام


درد ندیدن توست که چنگ میزند مرا

تنها به دیدن توست که درمان گرفته ام


اینجا هوا بدون تو شرجی تر از غم است

و بی تو من سکوت بیابان گرفته ام...


در تک بیت های غزلناک شعر های من

هر واژه را برای تو از جان گرفته ام


اشک است که بی امان از وجود من جاری ست

بس باریده ام سوزش چشمان گرفته ام


مرور می شود خاطرات تو در دل من

وای... که بی تو سرمای زمستان گرفته ام ...



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.